بی نهایت ها

برای تو می نویسم از ...

بی نهایت ها

برای تو می نویسم از ...

ماه من

 

نابینا به ماه گفت: دوستت دارم.

ماه گفت: چطوری؟ تو که نمی بینی.

نابینا گفت: چون نمی بینمت دوستت دارم.

ماه گفت: چرا؟

نابینا گفت: اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت، عاشق خودت هستم. 

 

 

من تنها نیستم

اگر روزی دلم گرفت ... یادم باشد که خدا با من است ... که فرشته‌ها برایم دعا می کنند ...  

 

که ستاره‌ها شب را برایم روشن خواهند کرد ...... یادم باشد که قاصدکی در راه است ... 

 

 که بهار رسیده است ... که فردا منتظرم می‌ماند ... که من راه رفتن می دانم و دویدن ...  

 

و جاده قدمهایم را شماره خواهند کرد... اگر روزی دلم گرفت یادم باشد ...  

 

که خدای من اینجاست همین نزدیکی‌ها...... و من ، تنها نیستم ...

لحظه های من پره از با تو بودن

 

 

تو دنیا آدمهای زیادی رو تختهای دو نفره می خوابن،اما قشنگتر اینه که بعضی آدمها روی تختهای یک نفره به یاد هم بیدارن. 

 

                                                                            

شونه هاتو کم دارم برای بارش

از تموم دنیا و دارو ندارش

شونه هاتو کم دارم برای بارش  

زخمی خنجر زهرآگین یارم

تو که تازه اومدی تنها نذارم.

به چشام خوب خیره شو ببین چه پیرم

منو در یاب خوب من دارم می میرم

دیگه حتی نایی نیست برای گفتن

خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم

یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم

برای یک لحظه خوشی به هر دری در می زنم

برگردون عمر رفتمو حتی واسه یه ثانیه

دلخوش کنم حتی دروغ از من مگه چی باقیه

غربتم رو آشنایی کن بهارم

روزامو دریاب عزیز دور شد قطارم

تنها یک ثانیه عاشقی به جز این

هیچ توقعی از این روزا ندارم. 

 

 

 

به من بدبین نشو

از اینجایی که من هستم تموم ِ شهر معلومه

کنارم خیلیـا هستن .. دلم پیش ِ تــو آرومه

به من بدبین نشو هرگز بگو چی بوده تقصیرم ؟

به جز آرامش و حسی که از صدات میگیرم

بدبین شدی چـرا ؟ باور نمیکنی

تنهایی منو کمتر نمیکنی

طوفان نشو منو یه قاصدک نکن

من عاشق ِ تـوام .. یک لحظه شک نکن !

اگه دلتنگ باشی تو .. مث ِ بارون شروع میشم

که با هر قطره ى اشکت منم که زیرو رو میشم

همیشه ساده رنجیدی ... همیشه سخت بخشیدی

تو رو میبخشم این لحظه .. شاید بازم منو دیدی !