نه به بهانه سالی نو،
نه به رسم تکرار حرفی کهنه ، جمله ای تکراری ،
که به رسم پیشکش ، رسم عیدانه.
رسم سوغاتی که مسافر به خانه می برد
نوبرانه ، تحفه شهر فرنگ ، هدیه راه دور.
به رسم مبهوت دستانی ،
که گرمای سرانگشتان نوازشگری را
در این روزهای آخر زمستان کم می آورند.
شاید اما زیباتر ،
به رسم شیوه چشمانی
که رام نگاهی
پر از بیم و امید می شوند.
شاید اما عمیق تر ،
به رسم سکوت اشکی
که وقفه های کوتاه میان حرفهای صادقانه را
پر می کند.
شاید اما خودمانی تر ،
به آن رسم دیرین
که عزیز ترین واژه ها را
به عزیزت هدیه می دهی:
رسم من ، رسم تو ، رسم ما.
***
به همان رسم آشنا:
سطر سطر این نوشته ها
از آن تو
و هدیه به تو.
یا مقلب القلوب و الابصار
ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها، ای تدبیر کننده روز و شب، ای دگرگون کننده حالی به حال دیگر، حال ما را به بهترین حال دگرگون ساز.
بهار ۹۰فرصتی نو برای تازه شدن و بازنگریستن بر چگونه زیستن است.
برای وجود نازنینت در سال جدید شوری مضاعف برای ساختن و بهتر زیستن آرزومندم.
امیدوارم همیشه سلامت، سرزنده، مهربان و روشن بین باشی
بهارت مبارک.